عشق
بی تو هیچ حادثه ی ختم به خیری نشود
و در این غائله ها عشق اسیری نشود
بی تو هیچ حادثه ی ختم به خیری نشود
و در این غائله ها عشق اسیری نشود
ای غم برو شبی به خانه ام سر بزند
مشگل زبامی که گریزد دگر پر بزند
از دیده های من همی روان است
اشکی که عکس تو درآن نهان است
سایه ات افتاده بر سقف دلم
درهوای که پر از باران است
زمان خوشی زمزمه میکند مردی
ترانه ی که وقت عاشقی آموخت