پلکی
ستاره ی که می درخشد در چشم های سیاه ی تو بی فروغ تر از روزگار منست پلکی بزن تا جهانم عوض شود
وضو
یوسف کنعانیم
دل مبند از چاه درآیی یوسف کنعانیم
انتظاری می کشد زندان برای روی تو
دست
دست آن صف شکنم را، که دشمن بسته بود
تو چرا باز نکردی که بعد عکس بگیری